کتاب هزار خورشید پر زرق و برق

خرید کتاب هزار خورشید پر زرق و برق ، کتاب هزار خورشید تابان دومین رمان خالد حسینی Khaled Hosseini، نویسنده افغانستانی است که به زبان انگلیسی نوشته شده ‌است و به ده‌ها زبان زنده دنیا ترجمه شده‌است .  این اثر بعد از انتشار کتاب بادبادک باز منتشر شد که با فروش بسیار بالایی مواجه شد . این رمان در ژوئن سال ۲۰۰۷ برای دست کم سه هفته پرفروش‌ترین رمان آمریکای شمالی شد .
داستان کلی کتاب :  همانند بادبادک باز نویسنده روایت و داستان‌پردازی عمدتا خطی و سرراستی دارد ، شیوه‌ای از نویسندگی که در عین سادگی به سبب مهارت خالد حسینی ،چیزی از زیبایی نوشتار ، نمی‌کاهد.  داستان رمان هزار خورشید درخشان درباره دو زن بهنام  ، مریم و لیلا است. مریم دختر نامشروع یک بازرگان افغانی است که تا ۱۵ سالگی به همراه مادر ، جدا ازپدرش زندگی می‌کند ، مرگ مادر باعث می‌شود که پدرش وادار شود مدتی کوتاه او را در جمع خانواده «واقعی» خود بپذیرد ، ولی در نهایت پدر مجبور می‌شود که برای حفظ آبرو ، دختر را به ازدواج یک مرد مسن و خشن اهل کابل دربیاورد لیلا ، اما ، دختری کاملا متفاوت است ، او دختر باهوش یک روشنفکر افغانی است. دست سرنوشت باعث می‌شود که این دو زن باهم هم‌خانه شوند ، روابط خصمانه ابتدایی آنها ، مبدل به رابطه‌ای دوستانه می‌شود که در انتها بیشتر شبیه رابطه یک مادر و دختر می‌شود…

خرید کتاب هزار خورشید پر زرق و برق

The book Hazar Khorshid Taban is the second novel by Khaled Hosseini, an Afghan author written in English and translated into dozens of living languages. This work was published after the publication of the book “Kite Runner”, which was sold very well. The novel became the best-selling novel in North America in June 2007 for at least three weeks.
The general story of the book: Like the kite-flyer, the author of narration and storytelling is mostly linear and straightforward, a style of writing that, at the same time, does not diminish the beauty of the text due to the skill of Khalid Hosseini. The story of the novel Hezar Khorshid Derakhshan is about two women, Behnam, Maryam and Leila. Maryam is the illegitimate daughter of an Afghan businessman who lives with her mother apart from her father until the age of 15. Shame on the girl for marrying an old and violent man from Kabul to Leila, but she is a completely different girl, she is the smart daughter of an Afghan intellectual. The hand of fate causes the two women to live together, their initial hostile relationship turns into a friendly relationship that eventually becomes more like a mother-daughter relationship…