خوش تیپ، بدخلق، اهل کار.
من می دانم که همه در مورد من چه می گویند – فقط یک دستگاه خودپرداز که قلب او قبلاً آنجا بود. که شاید درست باشد، تا زمانی که او را دیدم.
نمی توانم از خیال پردازی در مورد دستیار جدیدم دست بردارم.
با چشمان روشن و خیلی جوان، ریس برای کسی مثل من نیست.
3 دلیل که من مطلقا نمی توانم او را دوست داشته باشم:
1. او از زندگی دوگانه من به عنوان یک هنرمند خالکوبی می داند
2. من رابطه برقرار نمی کنم
3. روشی که او با روش های سخت من تحمل نمی کند
آیا باید میزش را جابه جا می کردم خارج از دفتر من؟ نه، چون الان باید مدام او را ببینم.
هیچ چیز نمیگوید از دختر خوب دوری کنید، مثل شبهای آخر که دستور غذای مورد علاقهاش را میدهد تا لبخندش را ببینید، درست است؟
یک بوسه و من می فهمم که چگونه یک شب با او داشته باشم.
یک شب و من از او می خواهم که آخر هفته را با من بگذراند.
یک آخر هفته و من باید راهی برای به دست آوردن قلب او پیدا کنم.
by
نقد و بررسیها
پاککردن فیلترهاهنوز بررسیای ثبت نشده است.