کتاب عقل و احساس و هیولاهای دریایی
خرید کتاب عقل و احساس و هیولاهای دریایی ، اقای دشوود مردی ثروتمند است که در آستانه ی مرگ تمام ثروت و املاک خود را به پسر بزرگش (جان) که از همسر اولش است می دهد و از جان می خواهد که از دخترانش , ماریان ،الینود و مارگارت (که از همسر دوم دشوود هستند) مراقبت کند و مخارجشان را بپردازد . بعد از مرگ دشوود ، جان که تحت تاثیر همسرش فانی بوده ، قول پدر رو می شکند و دختران رو به همراه مادرشان مجبور می کند که از پارک ساکس برود . در این هنگام ادوارد برادر فانی به پارک ساکس می آید .
ادوارد بر خلاف فانی ، بسیار مهربان و خوش قلب این و با خانواده ی دشوود رابطه ی صمیمی برقرار می کند و عاشق الینور می شود .زمانی که ادوارد قصد دارد پیشنهاد ازدواجش را به الینور بدهد ، خانواده ی دشوود مجبور می شوند که عمارت رو ترک کنند و به کلبه ای در لندن بروند و بین ادوارد و الینور جدایی می افتد . ماریان که خیلی زیبا بوده ، مورد توجه کلنل براندون قرار می گیرد ولی ماریان توجهی به او نمی کند و عاشق فردی با نام جان ویلوبای می شود.
زمانی که ویلوبای می خواست پیشنهاد ازدواج خود را به ماریان بدهد ، خانواده ی دشوور مجبور به ترک روستا و رفتن به لندن می شوند . در این شرایط الینور به فردی با نام لوسی اشنا می شود و می فهمد نامزد لوسی ، معشوقه ی خودش ادوارد است . ماریان هم متوجه می شود که ویلوبای برای پرداخت بدهی هایش مجبور به ازدواج با زنی پولدار می شود …
خرید کتاب عقل و احساس و هیولاهای دریایی
Mr. Dashwood is a wealthy man who, on the eve of his death, gives all his wealth and property to his eldest son (John), who is his first wife, and asks John to give him his daughters, Marian, Eleanor and Margaret (who are Dashwood’s second wife). ) Take care and pay their expenses. After Dashwood’s death, John, influenced by his mortal wife, breaks his father’s promise and forces the girls and their mother to leave Sachs Park. At this point, Fanny’s brother Edward comes to Sachs Park.
Unlike Fanny, Edward is very kind and kind-hearted and has an intimate relationship with Dashwood’s family and falls in love with Eleanor. When Edward intends to propose to Eleanor, Dashwood’s family is forced to leave the mansion. They go to a cottage in London and there is a separation between Edward and Eleanor. Marian, who is very beautiful, is noticed by Colonel Brandon, but Marian does not pay attention to him and falls in love with a man named John Willoughby.
When Willoughby wanted to propose to Marianne, the troubled family was forced to leave the village and move to London. In this situation, Eleanor meets a person named Lucy and finds out that Lucy’s fiancé is her lover Edward. Marian also realizes that Willoughby is forced to marry a rich woman to pay off her debts …
نقد و بررسیها
پاککردن فیلترهاهنوز بررسیای ثبت نشده است.