The Hating Game

The Hating Game ، سالی تورن، نویسنده اول، با یک کمدی خنده دار در محل کار، همه چیز را در مورد آن خط نازک و باریک بین نفرت و عشق وارد صحنه می کند.

حریف یا رقیبی که شخص نمی تواند بر او برتری یابد یا بر او غلبه کند.

2) خنثی کردن یک شخص

3) جاشوا تمپلمن

لوسی هاتون و جاشوا تمپلمن از یکدیگر متنفرند. و آنها هیچ مشکلی برای نشان دادن احساسات خود از طریق یک سری مانورهای منفعلانه تهاجمی تشریفاتی ندارند، همانطور که روبروی یکدیگر نشسته اند، دستیاران اجرایی مدیران عامل یک شرکت انتشاراتی. لوسی نمی‌تواند رویکرد بی‌نشاط، سخت‌گیرانه و دقیق جاشوا به شغلش را درک کند. جاشوا به وضوح از لباس های بیش از حد روشن، دمدمی بودن و رفتار پولیانا لوسی گیج شده است.

اکنون برای همان ترفیع، نبرد اراده آنها به اوج رسیده است و لوسی از عقب نشینی امتناع می کند، زمانی که آخرین بازی آنها ممکن است به قیمت شغل رویایی او تمام شود… اما تنش بین لوسی و جاشوا نیز به نقطه جوش خود رسیده است و لوسی متوجه می شود که شاید از جاشوا متنفر نیست. و شاید، او هم از او متنفر نیست. یا شاید این فقط یک بازی دیگر است.

The Hating Game

First writer Sally Thorne, with a hilarious comedy at work, brings everything to the stage about that thin line between hate and love

An opponent or rival that one can not overcome or defeat.

2) Neutralize a person

3) Joshua Templeman

Lucy Hutton and Joshua Templeman hate each other. And they have no problem expressing their feelings through a series of passive ceremonial offensive maneuvers, as they sit opposite each other, the executive assistants of a publishing company CEO. Lucy fails to understand Joshua’s restless, strict, and precise approach to her job. Joshua is clearly confused by Poliana Lucy’s overly bright clothes, quirkyness, and demeanor.

Now, for the same promotion, their battle of wills has reached its climax, and Lucy refuses to back down, when their last game may end at the cost of her dream job… But the tension between Lucy and Joshua has also reached its boiling point, and Lucy realizes that she may not hate Joshua. And maybe he doesn’t hate her either. Or maybe this is just another game.